مجازات
نمیدونستیم چه خوابی برامون دیدن . کنار ساحل در حالیکه دست نازنین توی دستم بود قدم میزدیم ، سکوت بین ما حاکم مطلق بود . گاهی می نشستیم و تو چشمای هم نگاه میکردیم و چشمامون پر اشک میشد . اما انگار لبهامونو به هم دوخته بودن . حدود ساعت دو بود که ادامه مطلب...