ابوالحسن احمد بن ابراهیم اقلیدسی
در هیچ کتاب مأخذی نام اقلیدسی نیامده است و فقط از تنها نسخه کتابش به نام کتاب الفصول فی الحساب الهندی (استانبول، ینی جمع، 802) شناخته میشود، که در سرلوحه آن نام مؤلف آمده و نوشته شده که کتاب در دمشق به سال 341/952-953 به رشته تحریر درآمده است. نسخه خطی موجود رد 552/1157 رونویس شده است. مولف در مقدمه کتاب میگوید که سفر بسیار کرده، و هر کتابی در حساب هندی را که به دست آورده خوانده، و از هر ریاضیدان سرشناسی که دیده چیزی آموخته است. صفت «اقلیدسی» به نام همه کسانی افزوده میشد که از اصول اقلیدس برای تدریس رونویس تهیه میکردند؛ پس شاید که وی معاش خود را از این راه تأمین میکرده است. قرینههای داخلی نشان میدهد که وی در تعلیم حساب هندی تجربهای داشته، زیرا که میدانسته است مبتدیان چه میپرسند و پاسخشان را چگونه باید داد.
کتاب چهار بخش دارد. در بخش اول ارقام هندی معرفی شده است، ارزش مکانی توضیح گردیده و اعمال حسابی، از جمله گرفتن جذر، تشریح شده است؛ با مثالهای متعدد از عددهای صحیح و کسرهای متعارف، در دستگاههای دهدهی و شصتگانی.
در بخش دوم موضوع در سطح بالاتری توضیح شده و مشتمل است بر طرح 9 به 9 اعداد، و صورتهای متعدد اعمالی که طرح کلی آنها در بخش اول آمده است. مؤلف در مقدمه تصریح میکند که در این بخش روشهایی را که حسابگران عملی نامدار به آنها عمل میکردهاند گرد آورده و به طریق هندی بیان کرده است. این بخش محتوی تقریباً همه طرحهای عمل ضرب است که در کتابهای بعدی لاتینی ظاهر شده است.
در بخش سوم توجیه مفاهیم و مراحل متعددی که در دو بخش اول عرضه گردیدهاند، معمولاً در جواب به پرسشهای «چرا؟» و «چگونه است که؟»، آمده است.
برای ارزشیابی بخش چهارم گفتن چند کلمه ای بد نیست. در چند سط اول متن کتاب آمده است که حساب هندی، به صورتی که به اعراب رسیده، مستلزم استفاده از چرتکه خاکی (تخت و تراب) است. کمی بعد گفته شده است که اعمال منوط به جا به جا کردن ارقام و پاک کردن آنها است.
مثلاً در ضرب 456 در 329 اعداد بدین صورت نوشته میشوند:
329
456
آنگاه 3 در 4 ضرب شده و حاصل به صورت 12 در یک سطر بالاتر از آنها ثبت می شود بعد 3 در 5 ضرب میشود و لازمه این کار این است که رقم 5 در سطر بالا نوشته شود و نیز 2 پاک شود و 3 به جای آن نوشته شود، 3 در 6 ضرب میشود ایجاب میکند که پس از نوشتن 8، رقم 5 که طرف چپ آن است محو گردد و 6 به جای آن گذاشته شود. برای آماده شدن برای گام بعدی سطر پایین به اندازه یک رقم به راست برده میشود. آرایش عددها حالا بدین صورت است:
136829
456
456 را باید در 2، که بالای رقم یکان 456 است، ضرب کرد. وضع رقم یکان مضروب در سطر پایین، مضروب فیمه را ـ یعنی عددی را که باید در بس شمرده ضرب شود ـمعین میکند. مراحلی را که باقی مانده است حالا میتوان به آسانی پیمود.
آشکار است که کاغذ و مرکب را نمی توان در چنین طرحی به آسانی به کار برد. در بخش چهارم کتاب تغییراتی در طرحهای هندی پیشنهاد شده است که با آنها میتوان تخت و تراب را کنار گذاشت و کاغذ و مرکب را به جای آن به کار گرفت. اکنون میتوانیم حکم کنیم که طرحهای اقلیدسی نمایش گام اول ازیک رشته تلاشهایی است که نتیجه آنها نخست در بخش عربی جهان اسلام و چند قرن بعد در بخش شرقی آن، کنار گذاشتن تخت و تراب بود.
پس از آن که اقلیدسی فکر تغییری در هر عمل را پیش آورد پیشنهاد کرد که:
حروف یونانی میتوانند جانشین ارقام هندی شوند؛
ارقام هندی با نقطههایی که بالای آنها گذاشته شود ممکن است الفبای عربی تازهای تشکیل دهند؛
میتوان تاسهایی در نظر گرفت که در هر طرف آنها یک یا دو رقم نقش شده باشد و بتوان آنها را به جای چرتکه به کار برد؛
تخته محاسبهای م ی ت وان ترتیب داد که کوران از آن استفاده کنند.
اندیشه دوم در کتابهای دیگر آمده است و اندیشه سوم اَپِکهای بوئتیوس را به یاد میآورد. شاید در اینجا اقلیدسی روشهایی را که دیگران آوردهاند تشریح میکند، نه آنکه چیزی ابتکاری عرضه نماید. کتاب با بحثی مستوفا درباره و روش استخراج کعب به پایان میرسد.
اقلیدسی از این توفیقات درکتابهایش به خود می بالد:
در بخش نخست همه محتوای متونی را که درباره حساب هندی نوشته شده بوده عرضه کرده و آن را در دستگاه شصتگانی به کار برده است. ما این کتابها را در دست نداریم تا بتوانیم درباره درستی ادعای او اظهار نظر کنیم. Algorismus cor pus لاتینی نشان میدهد که حساب هندی به صورتی که خوارزمی (قرن سوم/نهم) آن را عرضه کرده بود با آنچه بعداً در جهان اسلام انتشار یافت فرق اساسی دارد. کاربرد طرحهای هندی در دستگاه شصتگانی رد همه کتابهای حساب که بعدها به عربی نوشته شده دیده میشود.
در بخش دوم روشهای را آورده است که فقط حسابدانان سرشناس به آنها واقف بودهاند، و روش طرح 9 به 9 را به کسر و جذر نیز سرایت داده است. به قرینه کتابهای بعدی میتوان به قبول این ادعای اقلیدسی متمایل بود.
در بخش چهارم نشان داده است که حساب هندی دیگر احتیاجی به تخت و تراب ندارد. این تغییر بیشتر مطبوع طبع مغر بزمین بود تا مشرق زمین. در تأیید این گفته میتوانیم خاطر نشان کنیم که این بنای مراکشی (وفات 721/1321) در یکی از کتابهای حسابش به عنوان چیزی حیرتانگیز به این نکته اشراه کرده بود که قدیمیان برای محاسبه از خاک استفاده میکردهاند، در حالی که خواجه نصیرالدین طوسی (وفات 672/1274) هنوز تخت و تراب را آنقدر مهم میدانسته است که دربارهاش کتابی بنویسد.
در بحث درباره میان جمله n ام و مجموع n جمله فوق گذاشته است و مدعی است که حسابگران دیگر آن دو را با هم خلط کردهاند.
مدعی است که اولین کسی است که درباره ریشه سوم (کعب) اعداد مطالبی رضایتبخش نوشته است. سندی برای ابراز نظر قطعی در مورد دو ادعای اخیر در دست نیست، اما دلایل دیگری داریم برای آن که کتاب الفصول فی الحساب الهندی القیدسی را از بین در حدود صد کتاب عربی موجود از همه بهتر بدانیم.
نخست این که اولین کتاب شناخته شده ای است که مستقیماً به کسرهای اعشاری پرداخته است. مؤلف علامت اعشاری خاصی پیشنهاد میکند و در استفاده دایمی از آن اصرار میورزد؛ و آن خطی است که بالای رقم یکان میگذارد. در جریان تقسیم متوالی 26 بر 2 این دنباله را بدست میآورد: 13، 5/6، 25/3، 625/1، 8125/5. میداند که چگونه با ضرب متوالی در 2 و با صرفنظر کردن از صفرهای طرف راست بار دیگر عدد 13 را به دست آورد. در فرآیندی که مکرر 135 را به اندازه یک دهم آن زیاد میکند این آرایش را به دست میآورد:
35/163
335 /16 , 5/148
85/14 , 135
5/13
685/179 35/163 5/148
و بدین قیاس. و نیز برای یافتن ریشههای تقریبی اعداد این قاعدهها را به کار میبرد:
و k را مساوی مضربی از 10 اختیار میکند.
با این که حسابدانان دیگری هم همین قاعدهها را به کار بردهاند اما همه آنان پس از به دست آوردن کسر اعشاری آن را، ماشینوار، به دستگاه شصتگانی میبردند بیآنکه نشانه ای از این مفهوم اعشاری را درک میکنند ظاهر سازند. فقط اقلیدسی است که در موارد متعدد ریشه را در مقیاس دهدهی تعیین میکند. در همه اعمالی که توانهای 10 در صورت یا در مخرج دخلیند در کمال راحتی عمل میکند.
دوم آن که کتاب اقلیدسی اولین کتابی است که به روشنی معین آن است که حساب هندی وابستگی به تخت و تراب داشته است. مؤلف در مقدمه کتاب دستگاه حساب هندی را با حساب انگشتی، که در آن زمان متداول بوده، میسنجد و ارزیابی درستی از خوبیها و نارساییهای هر یک به عمل میآورد. حالا معلوم شده است که بوزجانی (328-388/940-977 یا 8) و ابن بنا (وفات 721/1321) طرداً للباب درباره تخت و تراب در حساب هندی مطلبی گفتهاند، اما این اشارهها مختصرتر از آن بوده است که توجه دانشمندانی را که آنها را مطالعه میکردهاند به خود جلب کند.